سفارش تبلیغ
صبا ویژن
u دارالقرآن نور اداره آموزش و پرورش شهرستان دهاقان

بسیارند کسانی که دانش دارند و از آن پیروی نمی کنند . [امام علی علیه السلام]

اوقات شرعی
یکشنبه 103 اردیبهشت 30

:: RSS 

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 23838

:: بازدیدهای امروز :7

:: بازدیدهای دیروز :0



vدرباره خودم

دارالقرآن نور اداره آموزش و پرورش شهرستان دهاقان


vپیوندهای روزانه

شیعه ها [14]
آپلود عکس [41]
اهل بیت [14]
وبلاک فرهنگی ، مذهبی شهید آوینی [5]
سایت تبیان [10]
راسخون [12]
پرسمان قرآن [16]
مدیریت آموزش و پرورش شهرستان دهاقان [46]
[آرشیو(8)]

vلوگوی وبلاگ

دارالقرآن نور اداره آموزش و پرورش شهرستان دهاقان

vاشتراک در خبرنامه

 

v لینک وبلاگ دوستان

جهانبخش

vفهرست موضوعی یادداشت ها

قرآن .

vمطالب قبلی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90

!   اغاز ولایت امام زمان عج

یکشنبه 89/11/24 ::  ساعت 12:17 عصر

 

نهم ربیع الاول

سالروز آغاز ولایت و امامت و زعامت

آخرین سحاب رحمت و یگانه ذریه ذخیره دودمان آل طاها،  حضرت مهـدی مـوعـود (عج) بر منتظران و چشم انتظــاران ظهــور تبریک و تهنیت باد.



سلام بر «ربیع‌الاول‌» که ابتدای‌ راهش میلاد رسول ختمی مرتبت و انتهایش‌ امامت‌ و ولایت‌ مردی است‌ که‌ کاروان‌ امت‌ محمد را به‌ کعبه‌ مقصود می ‌رساند.
 

پس از ولادت امام زمان‏ علیه السلام به دلیل شرایط سیاسى آن دوران تولد ایشان در زیر پرده کتمان پوشیده ماند. امام حسن عسکرى‏ علیه السلام ‏تولّد فرزند خویش را جز به اصحاب خاص خود در میان ننهاد. امامت ایشان بنا به حدیثهای بسیاری بود که از پیامبر (ص) و امامان پیشین روایت شده بود. امام زمان (عج) پس از آنکه بر بدن گرامی پدر نماز گزارد از چشم مردمان پنهان شد. سبب پنهان شدن آن حضرت این بود که خلیفه های عباسی تصمیم به کشتن او داشتند. در روایتى ‏از کتاب غیبت، از عدّه‏ اى از اصحاب امام عسکرى نقل شده است که‏ گفتند: "نزد امام عسکرى ‏علیه السلام گرد آمده بودیم و از وى در باره حجّت ‏و پیشواى پس از او پرسش مى ‏کردیم. در مجلس او چهل مرد حضورداشتند. عثمان بن سعید بن عمر عمرى در برابر آن‏حضرت بر پا خاست ‏و گفت: فرزند رسول خدا! مى‏ خواهم در باره مطلبى از شما سؤال کنم که‏ خود بدان داناتر از من هستی. امام به او فرمود: بنشین عثمان! عثمان ناراحت‏ و خشمگین برخاست تا خارج شود. امّا آن‏حضرت فرمود: کسى بیرون ‏نرود. هیچ کدام از ما بیرون نرفتیم. تا پس از ساعتى که امام، عثمان را با صداى رسا ندا داد. عثمان روى پاهایش برخاست. امام فرمود: آیا شما را به خاطر مطلبى که آمده ‏اید، آگهى دهم؟ همه گفتند: آرى اى فرزند رسول خدا! فرمود: شما آمده ‏اید تا درباره حجّت پس از من سؤال کنید: همه گفتند: آرى. ناگهان پسرى را دیدیم مثل پاره ماه، شبیه ‏تر از هرکسى به امام عسکرى! فرمود: این پس از من پیشواى شماست و جانشین ‏من بر شما. او را فرمان برید و پس از من به تفرقه دچار نشوید که در دین ‏خویش به هلاکت افتید. بدانید که شما پس از این روز او را نخواهید دید تا عمرش کامل گردد. از عثمان بن سعید آنچه را مى‏ گوید بپذیرید و فرمان‏ او را اطاعت کنید. که او جانشین امام شماست و کار به دست اوست".

 

دوره امامت، چگونه آغاز شد؟

خلفاى عبّاسى بنا بر عادت معمول خویش، هر گاه فرصتى براى کشتن ‏اولیاء اللَّه مى ‏یافتند، فوراً آنها را به زهر از پاى در مى ‏آوردند. معتصم نیز، امام حسن عسکرى ‏علیه السلام را به زهر شهید کرد و سپس درصدد یافتن فرزندِ آن‏حضرت بر آمد تا او را نیز از میان بردارد و به خیال‏ خویش دنباله امامت را نیست و نابود گرداند. معتصم عده ‏اى را به خانه امام فرستاد تا هر که و هر چه در آنجاست ‏توقیف کنند. احمد بن عبد اللَّه بن ‏یحیى بن خاقان پسر وزیر معتصم در این باره مى ‏گوید: چون امام حسن عسکرى بیمار شد. پدرم به من پیغام داد که امام بیمار شده. آنگاه خود همان لحظه سوار شد و به دارالخلافه رفت و سپس باپنج نفر از خادمان ‏معتصم شتابان بازگشت. همه آنان ‏از افراد مورد وثوق و خواص خلیفه بودند. یکى از آنها هم "نحریر" بود. پدرم ‏به آنها دستور داده بود در خانه حسن بن على باشند و اوضاع و احوال او رازیر نظر بگیرند. همچنین در پى عده ‏اى از پزشکان فرستاده بود و به آنان ‏دستور داده بود که در خانه امام حسن عسکرى رفت و آمد کنند و هر بام ‏وشام از او پرستارى و مراقبت کنند. چون دو روز از این ماجرا گذشت، کسى نزد پدرم آمد و به وى خبرداد که آن‏حضرت بیمارى ‏اش شدت یافته و ضعیف شده است. پدرم ‏سوار شد و به خانه آن‏حضرت رفت و به پزشکان دستور داد بخوبى حال ‏آن‏حضرت را تحت نظر بگیرند. همچنین در پى قاضى القضات فرستاد و به‏ او دستور داد که پیش او بیاید و ده تن از کسانى را که به دین و امانتدارى ‏و پرهیز گارى آنان مطمئن است، انتخاب کند و با خود بیاورد. آنگاه‏ تمام آنها را به خانه امام حسن فرستاد و بدیشان تکلیف کرد که شبانه روز همانجا بمانند. آنها در آنجا بودند تا آنکه امام حسن عسکرى ‏علیه السلام ‏درگذشت. رحلت او چند روز گذشته از ماه ربیع الاوّل سال 260 واقع‏ شد. با رحلت او سامراء یکصدا ناله بر مى ‏آورد که ابن الرضا از دنیا رفت. خلیفه عدّه ‏اى را به خانه آن‏حضرت فرستاد تا خانه و اتاقها را بازرسى‏ کنند و هر آنچه در خانه است مهر و موم نمایند و نشان فرزند آن‏حضرت ‏را بجویند. بدین گونه قدرت جاهلى و استکبارى مى ‏کوشید، ریشه ‏هاى امامت را از بیخ برکند و حرکت اصیل مکتبى را دستخوش نابودى سازد. امّا به ‏مقصود خود نایل نیامدند که دست خداوند بر فراز دستان آنها بود. یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ‏الْکَافِرُونَ؛ "خواهند پرتو خدا را با دهان هاى خویش فرو نشانند امّاخداوند چنین نخواهد مگر آنکه پرتو خویش را به انجام رساند، هر چند که ‏کافران نا خوش دارند."

  

پنهان بودن میلاد حجّت اللَّه:

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مهدی از فرزندان من است، نامش نام من (م ح م د) و کنیه اش کنیه من (ابوالقاسم) می باشد، ‌در صورت و سیرت از همه کس به من شبیه تر است. برای او غیبتی است که در آن مردم دچار حیرت می گردند و بسیاری از دسته ها و گروههای مردم، گمراه می شوند، آنگاه مانند ستاره تابانی از پرده غیبت بدر آید و زمین را پر از عدل و داد کند آن چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد.


¤نویسنده:

?  نوشته های دیگران


!   لیست کل یادداشت های این وبلاگ